کابل و ماکوندا
داکتر و.ع.خاکستر داکتر و.ع.خاکستر

"گابریل گارسیا مارکز " یک شهر پی افگند یک شهر تخیلی بنام  " ماکوندا " ،تا هزاره سال تنها زیستن را در"صد سال تنهایی " بنمایاند.شهر "ماکوندا " وجود بیرونی ندارد و اما نقشه دارد با مقیاس عددی ، وسرک ،خانه و عبادتگاه در آن به وضوح آشکار است.پنسل و کاغذ سپید کافی بود ، در چند لحظه شهر تخیلی " ماکوندا " را  مارکز ،آباد گرداند و رنجهای بی پایان خانواده "بویندا  "  آغاز.  سه سال ماه به درازا کشید " صد سال تنهایی " به پایان برسد و سی و سه دگر که " جایزه نوبل " را ازآن خود کند.

در ازای یک هزار سال کابل را پی افگندند ،یک شهر واقعی با مردمان نگون بخت  که نیز نقشه دارد با مقیاس عددی ، بسان شهر تخیلی  "ماکوندا"   ونیزسرک ،خانه و عبادتگاه در ان به وضوح آشکار است. اینبار نه پنسل و کاغذ ،که  بهای رنج و جان هزاران هزار آدم ، کابل را به یک شهر مانند کرده است."مارکز" هرگز کابل ستم خوکرده را ندیده بود ، اگر دیده بود" ارمانده " را با پنسل ، روی کاغذ سپید  نمی آفرید ، تا آنرا در صفحه اول کتابش بگذارد ، نقشه کابل را بر میگزید. آخر این کابل ما از " آرماند ا " هیچ کم ندارد و رنج های خانواده "بویندا"برایش یک افسانه است و بس.

نقشه کابل و " ماکوندا " را گذاشتم پهلو به پهلو .یکی شهر واقعی وآن دگر زاده تخیل .یک چیز مشترک اما هر دو را بهم مانند کرده است : تنهایی آدمیان نگون بخت .روی نقشه کابل نوشتم : آرماندا و روی نقشه "آرماندا " نوشتم :کابل 

 

 

• گابریل گارسیا مارکز برنده جایزه نوبل / ۱۹۲۷ / کلمبیا

• " صد سال تنهایی " با نقشه شهرتخیلی که رومان در آن اتفاق می افتد ، آغار میگردد.


May 20th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان